یک دیدگاه در روزنامه راستگرای جروزالم پست

ایران به کنار، اسرائیل، هم در واقع و هم نمادین، در غزه گیر افتاده است

استاد مطالعات اسلامی و خاورمیانه در دانشگاه عبری اورشلیم نوشت: بدون یک راه حل سیاسی برای غزه، اسرائیل "گروگان" ایستارِ کنونی منطقه ای و بین المللی اش باقی خواهد ماند.

الی پوده ELIE PODEH، نهم می 2024 در روزنامه راستگرای جروزالم پست مقاله ای نوشت که ترجمه بخش هایی از آن را می خوانید:

واکنش موفق اسراییل در برابر حمله ایران، این واقعیت را دگرش نمی دهد که اسراییل همچنان در غزه "گروگان" است. نه تنها 132 گروگانی که هنوز در دست حماس هستند، بلکه خود اسراییل هم بدون شکلی از افق سیاسی برای غزه و مسئله فلسطین در کل، همچنان در ایستار کنونی منطقه ای و بین المللی اش گرفتار خواهد ماند.

در ظاهر، ترازوی توانِ منطقه ای در طول جنگ غزه چندان دگرشی نداشته است: هیچیک از دولت هایی که پیمان های صلح را با اسراییل امضا کرده یا روابطشان را عادی سازی کردند، از این توافق ها عقب ننشستند. با اینحال، همه دولت های عربی که اسراییل را علیه ایران یاری دادند، این کار را در رسانه های محلی شان کمرنگ کردند. به بیان دیگر، اسراییل به جایگاه پیشین خود در خاورمیانه بازگشت، همچون "معشوقه ای" که کشورهای عربی خواهان کمک او یا حتی کمک به او هستند اما در پشت صحنه. این یک پسرفت است.

از این گذشته، یکی از امضاکنندگان پیمان های ابراهیم، یعنی سودان، اکنون روابط دیپلماتیکش را با ایران از سر گرفته و از کمک های نظامی و اقتصادی ایران بهره مند می شود. تهران، عملا، با بهره برداری از جنگ داخلی سودان تلاش دارد این کشور را از حوزه نفوذ غرب خارج کرده و وادارش سازد تا از پیمان ابراهیم بیرون بیاید. اگر این تلاش موفق شود، سودان به یک دپوی جنک افزاری ایران در منطقه تبدیل می شود که از آن برای تسلیح و تامین مالی سازمان های جهادی در سراسر خاورمیانه استفاده خواهد شد، همانطور که پیش از پیمان های ابراهیم اینگونه بود.

در درازمدت، چاره کردن تهدید ایران برای اسراییل و غرب، نه تنها متکی به ابزارهای نظامی بلکه راهبردهای دیپلماتیک است. در این پس زمینه، دو مسیر اقدام سر بر می آورد: نخست تلاش برای دگرش پویش های قدرت در منطقه با جذب بازیگران بیطرف یا متمایل به ایران با وعده منافع اساسی در آینده. این بازیگران شامل عمان، عراق، سوریه و بویژه سودان می شوند. عمان از یک اهمیت تاریخی برخوردار است چرا که نخستین کشور خلیج فارس است که در دهه 1970 پیوندهایی با اسراییل برقرار کرد و روابط دیپلماتیکش را در سال 1996 رسمیت داد. در مورد عراق، این امر فراتر از همسویی صرف با شبه‌نظامیان شیعه طرفدار ایران است، همانطور که سفر تصادفی نخست‌وزیر عراق به واشنگتن در جریان حمله ایران به اسرائیل نشان می‌دهد.

همگرایی تاریخی سوریه با ایران با گرایش های گذشته اش، بویژه با مصر و عربستان سعودی تا آغاز جنگ ایران و عراق در سال 1980، تقابل دارد. قابل توجه بود که حافظ اسد، از ائتلاف غربی علیه عراق در تهاجم 1990 بغداد به کویت حمایت کرد. اخیرا هم سوریه پس از رفع مخالفت عربستان، امارات و دیگر دولت های عربی، به اتحادیه عرب بازگشت. سوریه نیاز عاجزانه ای به حجم بزرگی از کمک ها دارد که بطور بالقوه راه را برای چرخشی در سیاست خارجی اش فراهم می آورد. چنین دگرشی احتمالا با مخالفت روسیه روبرو خواهد شد هرچند توانایی مسکو اکنون به خاطر جنگ اوکراین محدود شده است. 

از این گذشته، هرچند حزب الله نیروی برتر نظامی در لبنان است، بسیاری از لبنانی ها- مسیحیان، سنی ها و حتی شیعیان- هستند که با این سازمان مخالفند و از پیامدهای جنگ برای کشورشان دلخوش نیستند. سرانجام این امکان را نباید نادیده گرفت که سودان هم اگر پاداش خوبی بگیرد، به اردوی غرب باز گردد. 

دومین مسیر اقدام، بر حل و فصل مسئله فلسطین متمرکز است. این مسیر دربردارنده توسعه یک طرح یا ابتکار به رهبری اسراییل در همکاری با آمریکا و کشورهای میانه روی عربی با هدف تاسیس یک جایگزین معتبر برای حکومت حماس در غزه است. هدف نهایی باید کار در مسیر تاسیس یک دولت فلسطینی در درازمدت باشد ضمن آنکه روند عادی سازی با عربستان سعودی هم دنبال شود. چنین تلاشی راه را برای توافق های بیشتر با کشورهای مختلف عربی و مسلمان از جمله اندونزی هموار می سازد.

با اینحال، مهم است که به چالش های چشمگیر این رویکرد هم، از هر دو زاویه اسراییلی و فلسطینی گردن نهیم. به هرحال، یک اراده نمایان برای پی جویی پیشرفت و ابتکار در این مسیر می تواند زمینه یک فرایند دیپلماتیک منطقه ای را فراهم آورده و به انتقاد از اسراییل هم در افکار عمومی عربی و هم در جوامع غربی پایان دهد.

در حال حاضر، این ایده ها ممکن است همانند خواب و خیال باشد اما فراموش نکنیم که در گذشته ای نه چندان دور، تصور اینکه کشورهای عربی به اسراییل در درگیری با ایران یاری رسانند هم، ناممکن به نظر می رسید. در پرتوی این واقعیت است که باید به همان نگره ای روی آوریم که در عنوان آخرین کتاب شیمون پرز بیان شد: "جایی برای رویاهای کوچک نیست!" حتی اهداف به ظاهر بلندپروازانه هم ارزش دنبال کردن را دارند. تاریخ نشان داده که چه بسا با پی جویی جسورانه و مصمم چشم اندازهای گران، چرخش های چشمگیری رخ می دهد.

درباره نویسنده: الی پوده ELIE PODEH، استاد مطالعات اسلامی و خاورمیانه در دانشگاه عبری اورشلیم و نیز عضو هیئت امنای میتویم Mitvim، یعنی موسسه سیاست خارجی منطقه ای اسراییل است. 

دیدگاه
آخرین اخبار